آنقدر مهربان بود براي اينکه مردم در زمستان سرما نخورند سرشان کلاه ميگذاشت و در فصول ديـــگر کلاهشان را بر ميداشت. هميشه ميگفت تو نيمه گم شده من هستي؛ وقتي ترکم کرد فهميدم که از شوق پيـــدا کردن نيمه گم شدهاش خودش را گم کرد! براياينکه پرنده خيالش به پرواز در نيايد، بالهايش را چيد. از ترس مجازات ، افکار عريانش را حجاب پوشاند. آن قدر تند صحبت کرد ، زبانش سوخت. گربه ها عاشق آدم هايي هستند که در زندگي ديگران موش مي دوانند . پزشک ناشي ، به جاي تب بر قيچي تجويز مي کند . اسپند دود مي کنم که چشمم ، کسي را نخورد . به نارنجک بدون ضامن ، وام نمي دهند . ازبس که به همه چپ چپ نگاه کرد چشمانش چپ شد. از بس که روشنفکر بود از خاموشي برق هراسي نداشت وقتي اشکم مي خواهد به گردش برود سوار نگاهم مي شود. آنقدر خسيس بود که حتي وقتي مرد عمرش را به شما نداد. وقتي واژه اي خارجي بيان مي کنم تمام واژه ها دور آن جمع مي شوند. اميد و آرزو تنها دوستان واقعي مان هستند که تا آخرين لحظات زنگي ما را ترک نمي کنند. هميشه مي گفت: آدم عاشق بايد حرف دل را گوش کند نه عقل را ولي حرف ازدواج که پيش آمد گفت: هميشه از روي عقل کار کن نه دلت. قناعت را بايد از سفره هفت سين ياد گرفت كه سالهاست تعداد سين هايش تغيير نكرده است خساست را از چشمش ياد گرفته بود كه هر چقدر به آن نور مي تاباند ، تنگ تر مي شد آدم ها وقتي به آسمان خوشبين بودند هواپيما ساختند و وقتي بدبين شدند چترنجات را كسي كه خود را به نور ماه راضي كند ، نور خورشيد كورش خواهد كرد
2877 بازدید
1 بازدید امروز
12 بازدید دیروز
14 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian